goodfuture

ساخت وبلاگ

امکانات وب

کد کج شدن تصویر

کد چت روم

-->-->-->-->-->-->-->div class="menu">

IP



کشورFlag of Iran.svg ایران
استانلرستان
شهرستانبروجرد
بخشمرکزی
نام(های) دیگروروگرد (لری)
نام(های) قدیمیاُردکَرد (اشکانیان
بَروگرد (ساسانیان)
سال شهرشدناز دوره ساسانیان
مردم
جمعیت۲۲۹٬۵۴۱
تراکم جمعیت۶۵۵۸ نفر بر کیلومتر مربع
زبان‌ گفتاریفارسی،
لهجه بروجردی (لری ثلاثی)
مذهبشیعه
جغرافیای طبیعی
مساحت۳۵ کیلومتر مربع
ارتفاع از سطح دریا۱۶۴۰ متر
آب‌وهوا
میانگین دمای سالانه۱۴/۶
میانگین بارش سالانه۵۰۰ میلی‌متر
روزهای یخبندان سالانه۷۰
اطلاعات شهری
ره‌آوردورشو و کلوچه
پیش‌شماره تلفنی۰۶۶۲
تابلوی خوش‌آمد به شهر
به بروجرد شهر فرهیختگان خوش آمدید

goodfuture...
ما را در سایت goodfuture دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ram goodfuture بازدید : 93 تاريخ : سه شنبه 5 آذر 1392 ساعت: 1:36


 
●گردشگری در بروجرد:

بروجرد از شهرهای باستانی ایران است که در دامان رشته کوههای بلند زاگرس قرار گرفته است. سابقه تاریخی – فرهنگی، آب و هوای مثال زدنی، مردم خوش مشرب و طبیعت منحصر به فرد منطقه، زمینه را برای تبدیل این شهر به یک قطب گردشگری فراهم کرده است. شهر بروجرد بطور عمده از دو بخش قدیمی و مدرن تشکیل شده است که هر دو جذابیتهای خود را دارند. بافت قدیمی بروجرد که حدود نیمی از شهر را تشکیل می دهد به جای مانده از دوران قاجار است که تا دهه های قبل محصور به یک قلعه بزرگ با دروازه های متعدد بوده است. بیش از ۲۰۰ خانه اعیانی قدیمی در این بافت مورد شناسایی قرار گرفته است. مسجد ها، بازار قدیمی بروجرد، خانه های کاهگلی دو طبقه و کوچه های تنگ و تو درتوی قدیمی از دیدنی های این بخش است. نیمه شرقی بروجرد بیشتر شامل این بافت قدیمی می شود. بافت نوین بروجرد نیز جاذبه های خود را دارد. بیشتر خیابانهای اصلی بروجرد بصورت بلوار طراحی شده اند که سایبانی زیبا از درختان بر فراز آنها قرار دارد. تقاطع بیشتر خیابانهای شهر بصورت میدان طراحی شده که علاوه بر سهولت رفت و آمد ماشینها، زیبایی ویژه ای نیز به شهر بخشیده است. پاساژها، فروشگاهها و مغازه های فراوانی در خیابانهای مرکزی شهر وجود دارند که بویژه خیابانهای صفا، شهدا، بهار و تختی از مراکز عمده خرید به حساب می آیند.
 

goodfuture...
ما را در سایت goodfuture دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ram goodfuture بازدید : 95 تاريخ : سه شنبه 5 آذر 1392 ساعت: 1:36


به سیــــــــــــــــــــــــم آخر…
ساز میزنم امشــــــــــــــــــــــــب…!
به کوری چشم دنیــــــــــــــــــــــــا….
که ســــاز مخالــــــــــــــــــــــــف میزنــــــــــــــــــــــــد…
با من….!!!!!!
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم شهریور 1391ساعت 19:57  توسط SaHaR & GhAzAl  |  2 نظر یه توپ دارم قلقلیه...
(یه توپ دارم قلقلیه )پ نه پ شش ضلعی نامنتظمه
( میزنم زمین هوا میره )پ نه پ می خواستی زمین و حفر کنه برسه
مرکززمین
( نمی دونی تا کجا میره )
 ... پ نه پ می دونم نمیگم که ریا نشه
 ( من این توپو نداشتم )پ نه پ داشتی ، رو نمی کردی
 ( مشقامو خوب نوشتم )پ نه پ همش برو دنبال یللّی تللّی
 ( بابام بهم عیدی داد )پ نه پ می خواستی روز مادر بهت کادو بده
 ( یه توپ قلقلی داد )پ نه پ می خواستی یه دونه بی ام 730 بهت بده + نوشته شده در  چهارشنبه بیست و  

 
 
خدایا

مرا ببین

غرق در گناه

آشفته و سردرگم

...

منی که سال های طولانی زندگیم را

چشمم را روی حقایق بستم

و نخواستم که ببینم

نشانه های تو را در مهد زمین

و در جاودانگی آسمان

خدایا

اما...

مرا ببین

می خواهم تغییر کنم

خدایا

دستم را بگیر

من برای پرواز تنها یک جفت بال کم دارم

.

.

.

بالی که از جنس پاکی مطلق باشد...
  

 

 
 
چقدر سخته که  بغض داشته باشی ،اما نخوای کسی بفهمه
چقدر سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی
چقدر سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری
چقدر سخته که روز تولدت ،همه بهت تبریک بگن بجز اونی که فکر می کنی
بخاطرش زنده ای
چقدر سخته که غرورت رو بخاطر یک نفر بشکنی بعد بفهمی که دوست نداره
چقدر سخته که همه چیز رو بخاطر یک نفر از دست بدی ، اما اون بگه نمی
خوامت
چقدر سخته کهنباشه هیچ جائی برای آشتی بی وفاشه اونکه جونتو واسش
گذاشتی
چقدر سخته تو زمستون غم بشینه رو برفا می سوزونه گاهی قلب رو زهر تلخ
بعضی حرفا
چقدر سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونت هوساش وقتی تموم شد بگه
پیشت نمیمونه
چقدر سخته اون که می گفت واسه چشات میمیره بره و دیگه سراغی از تو و
نگات نگیره
چقدر سخته تا یه روزی حرفای اون باورت شه نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه
چقدر سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی وسط راه اما از عشق یه کمی
ترسیده باشی
چقدر سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جور ازش جدا شی
چقدر سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت اون نخواد ولی بمونه همیشه
سنگ صبورت
چقدر سخته اون که دیروز تو واسش یه رویا بودی از یادش رفته که واسش تو تموم
دنیا بودی
چقدر سخته یه شب واسه چیدن ستاره بری ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد
دوباره
چقدر سخته توی چشمای کسی نگاه کنی که تمام هرت رو ازت دزدیده و به
جاش یه زخم همیشگی به قلب تو هدیه داده و به جای اینکه لبریز از کینه و نفرت
بشی حس کنی که هنوز دوستش داری
چقدر سخته وقتی پشتت بهش دونه های اشک گونه های تورو خیس کنه اما
مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوسش داری
چقدر سخته دلت بخواد دستت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش
همه ی وجودت له شده
چقدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچی جز
سلام نتونی بگی
چقدر سخته گل خودتو تو یه باغ دیگه ببینی هزار بار تو خودت بشکنی وآروم زیر
لب بگی:
گـ ُـ ـ ـلـ   مـ ـ ـنـ    باغـ ـ ـ ـچـ ـ ـ ـهـ    نـ ـ ـ ـو    مـ ـُ ـ ـبارکـ ـ ـ ـ



+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و دوم شهریور 1391ساعت 14:12  توسط SaHaR & GhAzAl  |  نظر بدهید تنها... تو بدون هیشکی تو دنیا قدر تو برام عزیز نیست
گفته بودم که نباشی میمیرم و این عجیب نیست
لحظه ها میگذرن آروم اما این همیشگی نیست
تا میگی منم به یادت میمونم با چشمای خیس
حالا من تنها تنهام
تنها تنهام و بی تو هیچم توی شبهامو
مینویسم بی تو میمیره دلم
تا ابد چشم به راتم تو چشامهبغض و ماتم تا همیشه من پا به پاتم بی تو داغونه دلم + نوشته شده در

  


میشه تنهایی بازی کرد،میشه تنهایی خندید، میشه تنهایی سفر کرد،
ولی خیلی سخته تنهایی تنهایی رو تحمل کرد

 

پریشانم،چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردیخداوندا!اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آییلباس فقر پوشیغرورت را برای ‌تکه نانی‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌و شب آهسته و خستهتهی‌ دست و زبان بستهبه سوی ‌خانه باز آییزمین و آسمان را کفر می‌گویینمی‌گویی؟خداوندااگر در روز گرما خیز تابستانتنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشاییلبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاریو قدری آن طرف‌ترعمارت‌های ‌مرمرین بینی‌و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشدزمین و آسمان را کفر می‌گویینمی‌گویی؟خداوندااگر روزی‌ بشر گردی‌ز حال بندگانت با خبر گردی‌پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.خداوندا تو مسئولی.خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندندر این دنیا چه دشوار است،چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشاراست + نوشته شده در  سه شنبه بیست و یکم شهریور 1391ساعت 23:1  توسط SaHaR & GhAzAl  |  2 نظر مرگ انسانیت
از همان روزيكه دست حضرت قابيل
گشت آلوده به خون حضرت هابيل
از همان روزيكه فرزندان آدم
زهر تلخ دشمني در خونشان جوشيد
آدميت مرد!
گرچه آدم زنده بود...
از همان روزيكه يوسف را برادرهابه چاه انداختند
از همان روزيكه با شلاق و خون ديوارچين را ساختند
آدميت مرده شد!
بعد دنيا...
هي پر از آدم شد و اين آسياب
...گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت...
ايردريغا آدميت برنگشت!
قرن ما روزگار مرگ انسانيت است
سينه ي دنيا ز خوبيها تهي ست
صحبت از آزادگي،پاكي،مروت ابلهي ست!
روزگار مرگ انسانيت است...
من كه از پژمردن يك شاخه گل،
از نگاه ساكت يك كودك بيمار،
از فغان يك قناري در قفس،
از غم يك مرد در زنجير،حتي قاتلي بر دار...
...اشك در چشمان و بغضم در گلوست...
وندر اين ايام
زهرم در پياله،زهرمارم در سبوست.
مرگ او را از كجا باور كنم؟
صحبت ازپژمردن يك برگ نيست
واي!جنگل را بيابان ميكند...
صحبت ازپژمردن يك برگ نيست...
فرض كن مرگ قناري در قفس هم مرگ نيست
فرض كن يك شاخه گل هم در جهان هرگز نزيست
فرض كن جنگل بيابان بود از روز نخست...
صحبت از مرگ محبت،
مرگ عشق،
گفتگو از مرگ انسانيت است... +
 
از خدا شكايت دارم كه عشق رو بوجود آورد آخه اگه خودش مزه عاشقي رو ميكشيد ميفهميد كه چه درد بزرگيه عاشق شدن ديگه هيچ وقت كسي رو عاشق كس ديگه نميكرد ،  از همه جا بدترش اينكه نتوني با كسي كه دوسش داري درد دل كني باهاش حرف بزني از احساساتت از تصميماتت بگي با هم مشورت كنين ، ميخوام اگه صداي منو ميشنوه بهش بگم منو به بزرگترين درد دنيا دچار كردي ولي هيچ دكتر و طبيبي برا درمانش خلق نكردي ، خدا كاش تو هم عاشق بشي ...

 
 
زندگی ام یک معمای مبهم و پیچیده شده که با هر طلوع و غروب مرا
بیشتر به کام خویش می کشد و دم به دم دست بر گلویم میگذارد و بی
 رحمانه آن را می فشارد.لحظه های حزین آن تمام قصه ها را از یادم
برده و غصه در وجودم نشانده.قصه شادی و شور٬قصه خنده و مهر٬قصه
 ساحل و موج٬همه و همه را از ذهن خسته ام پاک کرده و کلماتی  
چون بیم٬غم و قهر و نیست شدن را برایم مکرر بازگو میکند.من
نمیخواهم ناسروده باقی بمانم پس بازهم به تلاشم ادامه می دهم تا
 شاید معجزه عشق به طلوع روشن امید برسم حتی اگر سال ها در
 یک راه پرهراس در دل تاریک شب بمانم و چون ره گم کرده ای افسرده
 در کنار دیوارهای خراب آباد زانوی غم در بغل بگیرم اما نمیگذارم
چشمانم بسته شوند و مدام به آن روزنه نور که بر قلبم می تابد خیره

 شوم تا اورا ببینم... از خاطره هاي عمرم که عکس تو توشه ...


از نفساي سردت ... 

قلب سنگت..... 
متنفرم  
وجودم پر از کينه است ... 
کينه ي تو ... 
کينه ي حرفاي نحس و تلخت ... 
صداي گرمت توي قلبم کينه است ... 
بازي عشقت ، چرب زبونيات ،... 
نگاه وحشيو حريصت... 
دستاي آهنيه پر حرارتت .. 
ديگه تو قلبم فقط يه کينه است .. 
از تو متنفرم .. 
از بوي تنت ، از رنگ نگاهت.. 
از عاشقي کردن با حرفات .. 
متنفرم  
عشق تو يه سراب بود .. 
يه سراب زيبا توي بيابون نامرديات ... 
دوست دارمات ، يه سراب بود .. 
سراب يه درياچه پر از شراب عشق
  که شيفتش شدم .. 
آره ... 
از تو متنفرم که مثل يه لکه ي سياه 
 گوشه ي قلبم جا موندي .. 
از تو که مثل چند برگ پاره ي دفتر خاطراتم گم شدي و به باد رفتي... 
متنفرم .. 
به جاي همه ي لحظه هاي عاشقانه ... 
به جاي همه ي سادگيهام ... 
از تو متنفرم

 

 

به من بياموز دوست بدارم کساني را که دوستم ندارند ...
عشق بورزم به کساني که عاشقم نيستند ...
بگريم براي کساني که هرگز غمم را نخوردند ...
به من بياموز لبخند بزنم به کساني که هرگز تبسمي به صورتم ننواختند ...
محبت کنم به کساني که محبتي درحقم نکردند ...
خدايا به داده هايت شکر. به نداده هايت شکر. به گرفته هايت شکر.
 چون داده هايت نعمت، نداده هايت حکمت و گرفته هايت امتحان است ...
خدایا ...
بی‌خیال آسمان خاکستری و سرد و غبارآلود؛
بی خیال دست‌های آویزان سمت تو،
بی‌خیال گونه‌های یخ‌زده از سرمای دختر فال فروش کنار چهار‌راه
بی‌خیال مرد نابینای عصا به دست تنها و سر رو به آسمانِ ایستاده کنار خط عابر پیاده + نوشته شده در  دوشنبه بیستم شهریور 1391ساعت 13:27  توسط SaHaR & GhAzAl  |  یک نظر مفاهیم عمیق...
مفاهیم عمیق
میق ترین کلمه “عشق” است … به آن ارج بنه.
بی رحم ترین کلمه “تنفر” است … از بین ببرش.
سرکش ترین کلمه “هوس” است … بآ آن بازی نکن.
خود خواهانه ترین کلمه “من” است … از ان حذر کن.
ناپایدارترین کلمه “خشم” است … ان را فرو ببر.
بازدارترین کلمه “ترس” است … با آن مقابله کن.
با نشاط ترین کلمه “کار” است … به آن بپرداز.
پوچ ترین کلمه “طمع” است … آن را بکش.
سازنده ترین کلمه “صبر” است … برای داشتنش دعا کن.
روشن ترین کلمه “امید” است … به آن امیدوار باش.
ضعیف ترین کلمه “حسرت” است … آن را نخور.
تواناترین کلمه “دانش” است … آن را فراگیر.
محکم ترین کلمه “پشتکار” است … آن را داشته باش.
سمی ترین کلمه “غرور” است … بشکنش.
سست ترین کلمه “شانس” است … به امید آن نباش.
شایع ترین کلمه “شهرت” است … دنبالش نرو.
لطیف ترین کلمه “لبخند” است … آن را حفظ کن.
حسرت انگیز ترین کلمه “حسادت” است … از آن فاصله بگیر.
ضروری ترین کلمه “تفاهم” است … آن را ایجاد کن.
سالم ترین کلمه “سلامتی” است … به آن اهمیت بده.
اصلی ترین کلمه “اطمینان” است … به آن اعتماد کن.
بی احساس ترین کلمه “بی تفاوتی” است … مراقب آن باش.
دوستانه ترین کلمه “رفاقت” است … از آن سوءاستفاده نکن.
زیباترین کلمه “راستی” است … با ان روراست باش.
زشت ترین کلمه “دورویی” است … یک رنگ باش.
ویرانگرترین کلمه “تمسخر” است … دوست داری با تو چنین کنند؟
موقرترین کلمه “احترام” است … برایش ارزش قایل شو.
آرام ترین کلمه “آرامش” است … به آن برس.
عاقلانه ترین کلمه “احتیاط” است … حواست را جمع کن.
دست و پاگیرترین کلمه “محدودیت” است … اجازه نده مانع پیشرفتت بشود.
سخت ترین کلمه “غیرممکن” است … وجود ندارد.
مخرب ترین کلمه “شتابزدگی” است … مواظب پلهای پشت سرت باش.
تاریک ترین کلمه “نادانی” است … آن را با نور علم روشن کن.
کشنده ترین کلمه “اضطراب” است … آن را نادیده بگیر.
صبورترین کلمه “انتظار” است … منتظرش باش.
بی ارزش ترین کلمه “انتقام” است … بگذاروبگذر.
ارزشمندترین کلمه “بخشش” است … سعی خود را بکن.
قشنگ ترین کلمه “خوشروئی” است … راز زیبائی در آن نهفته است.
تمیزترین کلمه “پاکیزگی” است … اصلا سخت نیست.
رساترین کلمه “وفاداری” است … سر عهدت بمان.
تنهاترین کلمه “گوشه گیری” است … بدان که همیشه جمع بهتر از فرد بوده.
محرک ترین کلمه “هدفمندی” است … زندگی بدون هدف روی آب است.
و هدفمندترین کلمه “موفقیت” است … پس پیش به سوی آن




 
 
 
گفتی بمان،می خواستم اما نمی شد
گفتی بخوان،بغض گلویم وا نمی شد 
گفتم که می ترسم من از سحر نگاهت
گفتی نترس ای خوب من،اما نمی شد
گفتی نگاهم کن ببین،آهسته دیدم
راهی نبود از مرز می شد تا نمی شد 
دست دلم پیش تو رو شد،آه ای عشق 
راز نگاهم کاشکی افشا نمی شد
در ورطه ای از عشق افتاده بود 
چون عشق تو در حجم عقلم جا نمی شد 
می خواستم نا گفته هایم را بگویم 
یا بغض می آمد سراغم یا نمی شد 
گفتی که تا فردا خداحافظ ولی آه 
آن شب نمی دانم چرا فردا نمی شه

 
به خودم مربوطه!
 
اخلاقم گنده ؟ به خودم مربوطه !
غرورم از حد گذشته ؟ به خودم مربوطه !
تمام زندگیم خودخواهانه ست؟ زندگی خودمه !
از عده ای متنفر شدم ؟ به خودم مربوطه !
دوس دارم تنها باشم ؟ حسِ خودمه !
دوباره عاشق شدم ؟ دلهِ خودمه !
نگاهم به نگاهه اون دوخته ست ؟ چشمای خودمه !
از روابط فامیلیه الکی خوشم نمیاد ؟ سلیقه ی خودمه !
صدای خنده هام از حد عادی بلندتره ؟ خوش حالی خودمه !
با یه تلنگری به هق هق میفتم ؟ دردِ خودمه !
عده ای را به فراموشی سپردم ؟ حافظه ی خودمه !
دلم می خواد این جوری باشم مجبور به تحمل من نیستید . راحتم بذارید ،
زندگیه خودمه!
دلم میخوادلباسایی که ازش خوشم میادبپوشم؟سلیقه وتیپ خودمه! 
goodfuture...
ما را در سایت goodfuture دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ram goodfuture بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 5 آذر 1392 ساعت: 1:36


راستي يه مدير ماهر ميخوام اگه كسي خواست بگه

goodfuture...
ما را در سایت goodfuture دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ram goodfuture بازدید : 80 تاريخ : سه شنبه 5 آذر 1392 ساعت: 1:36

سلام دوستان لطفا نظراي خوبتونو برام بذارين


goodfuture...
ما را در سایت goodfuture دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ram goodfuture بازدید : 83 تاريخ : سه شنبه 5 آذر 1392 ساعت: 1:36

آرشیو مطالب